برنونلغتنامه دهخدابرنون . [ ب َ ] (اِ) دیبای تنک و حریر نازک . (از برهان ) (از آنندراج ). برنو. پرنو. پرنون . و رجوع به برنو و پرنون شود : از پی طفلان آب وگل صبا فراش واربالش از بغدادی و بستر ز برنون ساخته .فلکی .
برنانلغتنامه دهخدابرنان . [ ب َ ] (اِ) شجریست که در هندو دیار اجمیر از او تسبیح سازند. (الفاظ الادویة).