بگیلواژهنامه آزاداصطلاح مرغـبازان و بودنه بازان است. وقـتی پرنده ای در جنگ گریخت دیگر با هـیچ حریفی تاب مقاومت و ایستادگی را ندارد و به اصطلاح رُخ نمیشود. چنین پرنده ای را "بگیل" نامند ؛ مرغ بگیل، بودنۀ بگیل، کبک بگیل و ....
بل بل کردنلغتنامه دهخدابل بل کردن . [ ب ِ ب ِ / ب َل ْ ل ُ ب َ ل ْ / ب َ ب َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) در تداول عامه ، سخت بسرعت و بگستاخی سخن گفتن . (یادداشت مرحوم دهخدا).
امیدمندلغتنامه دهخداامیدمند. [ اُ می م َ ] (ص مرکب ) آرزومند. امیدوار: داعی مال بگیل و دیلم داد و بوعده های بسیار امیدمند گردانید قومی انبوه بر او جمع شدند. (تاریخ طبرستان ).