بیثباتفرهنگ مترادف و متضاد۱. سست، نااستوار، ضعیف، لرزان، ناپایدار، نامحکم ۲. بیدوام ۳. بیقرار، متلون، مردد، هردمخیالی، هوایی ۴. بیدوام، پادرهوا، متغیر، ناپایدار ≠ استوار، باقی ۵. نامتعادل، بیتعادل ۶. ناآرام، بحرانزده، بحرانی ≠ آرام، باثبات
بطباطلغتنامه دهخدابطباط. [ ب َ ] (معرب ، اِ) به لغت سریانی رستنیی باشد که آنرا سرخ مرو گویند. (برهان ) (آنندراج ). عصی الراعی . (ترجمه ٔ فرانسوی مفردات ابن بیطار) (فهرست مخزن الادویه ) (از اختیارات بدیعی نسخه ٔ خطی کتابخانه ٔ لغت نامه ) (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ذیل قرابادین ). مأخوذ از سریانی گیاه
بتبتلغتنامه دهخدابتبت . [ ب َ ب َ ] (ع مص ) آهسته صحبت کردن با کسی . ملایم گفتگو کردن . (از دزی ج 1 ص 50).
تغییرپذیرفرهنگ مترادف و متضادبیثبات، تبدلپذیر، تبدیلپذیر، متزلزل، متغیر، ناپایدار ≠ تغییرناپذیر، تبدلناپذیر