بیقرةلغتنامه دهخدابیقرة. [ ب َ ق َ رَ ] (ع اِ، اِ مص ) کثرت مال و متاع . (منتهی الارب ) (از لسان العرب ). || فساد. تباهی . (از اقرب الموارد).
بیقرةلغتنامه دهخدابیقرة. [ ب َ ق َ رَ ] (ع مص )هلاک گردیدن . || فاسد ساختن . (منتهی الارب )(از لسان العرب ). اصل بیقرة بمعنای فساد و تباهی است : و بیقر الرحل فی ماله ؛ اذا اسرع فیه و افسده . (ازلسان العرب ). || شک کردن در چیزی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || مردن . || قوم را ببادیه گذاش
بکرةدیکشنری عربی به فارسیقرقره , نخ پيچيده بدور قرقره , ماسوره , قرقره فيلم , حلقه فيلم , مسلسل , متوالي , پشت سر هم , چرخيدن , گيج خوردن , يله رفتن , تلو تلو خوردن , هرچيزي شبيه قرقره , دورقرقره پيچيدن
بقرةلغتنامه دهخدابقرة. [ ب َ ق َ رَ ] (اِخ ) نام سوره ٔ دویم از قرآن کریم و آن دویست و هشتاد و شش آیت است ، پس از فاتحه و پیش از آل عمران .
بقرةلغتنامه دهخدابقرة. [ ب َ ق َ رَ ] (ع اِ) گاو، نر باشد یا ماده . ج ، بَقَر، بقرات ، بُقُر،بُقران ، بُقّار، اُبقور، بواقر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ماده گاو. (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). ماده گاو. ج ، بقرات . (مهذب الاسماء). گاو نر یا ماده ، و تاء برای وحدت است نه برای تأنیث .
شک کردنلغتنامه دهخداشک کردن . [ ش َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) به شک افتادن . تردید کردن . خلاف یقین کردن . ارتیاب . مراء. ممارات . مریه . امتراء. بیقره . (از یادداشت مؤلف ) : هیچ شک می نکنم کآهوی مشکین تتارشرم دارد ز تو مشکین خط آهوگردن . سعدی .</
حرصلغتنامه دهخداحرص . [ ح ِ ] (ع اِمص ) آز. آزوری . آزمندی . آزمند شدن .آزور شدن . ولع. وُلوع . هوا. زیادت جوئی . بیقرة. شره .شح ّ. طمع. حریصی . || (اصطلاح تصوف ) تهانوی گوید: نزد سالکان ضد قناعت است . و آن خواستار شدن زوال نعمت غیر باشد. و برخی گفته اند خواستار بودن نعمت و رزق غیرمقسوم است
درماندنلغتنامه دهخدادرماندن . [ دَ دَ ](مص مرکب ) ماندن . عاجز و بی چاره بودن . (آنندراج ). عاجز شدن . بدبخت و بی نصیب شدن و بیچاره و بی نوا شدن .(ناظم الاطباء). گرفتار شدن . فروماندن . بی حرکت و جنبش شدن . عجز آوردن . نتوانستن . مضطر شدن . عاجز آمدن . (یادداشت مرحوم دهخدا). متحیر شدن . مبهوت شد