بیمانلغتنامه دهخدابیمان . (اِخ ) از قریه های مرو است و صالح بن یحیی بیمانی عالم در نحو و لغت بدانجا منسوب است . (از مرآت البلدان ج 1 ص 327) (از معجم البلدان ).
بیمانلغتنامه دهخدابیمان . (ص ) بی آبرو. || رسوا. || بدنام . || معیوب . (ناظم الاطباء). کلمه و معانی آن در مآخذی که در دسترس بود دیده نشده .
بمیانلغتنامه دهخدابمیان . [ ب َ ] (اِخ ) نام فارسی شهر صامغان ، که آن از شهرهای جبل است در حدود طبرستان . (از معجم البلدان ذیل صامغان ).
بژمانلغتنامه دهخدابژمان . [ ب َ / ب ُ ] (ص ) غمگین . (برهان ) (انجمن آرای ناصری ) (آنندراج ). پژمان . غمنده . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). غمگین و ملول و دلتنگ و افسرده . (ناظم الاطباء). غمخوار. (برهان ) (انجمن آرای ناصری ) (آنندراج ). افسرده . (برهان ) (انجمن آ
متقنلغتنامه دهخدامتقن . [ م ُت ْ ت َ ق ِ ] (ازع ، ص ) بیگمان داننده . (آنندراج ). بی شبهه و بیگمان ویقین و دانسته . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ).