فرهنگ فارسی طیفی
مقوله: مادۀ آلی
بیتوجه، بیهوش، مَنگ، گیج، لمس، لَخت، فلج، مدهوش، کَر، کور، بیحرکت
هیپنوتیزشده، خوابآلود
تنبل، خونسرد
کودن
منفعل، بیحال، بیاراده، مفعول
ساکن، بیحرکت، بیجنبش، بیجان، بیرمق، سست، بیحسوحال، کمتحرک، ضعیف، کرخ، کرخت، خوابرفته، مرده