خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بی کسی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بی کسی
/bikasi/
معنی
۱. بییارویاور بودن؛ تنهایی.
۲. بینوایی.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
بی کسی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) bikasi ۱. بییارویاور بودن؛ تنهایی.۲. بینوایی.
-
بی کسی
لغتنامه دهخدا
بی کسی . [ ک َ] (حامص مرکب ) حالت و کیفیت بی کس . بی خویشاوندی . || غربت . تنهایی . (ناظم الاطباء) : چه شکر گویمت ای خیل غم عفاک اﷲکه روز بی کسی آخر نمیروی ز سرم . حافظ. || بی یاوری . (ناظم الاطباء). بی یار و یاوری : من نه از بی کسی اندر کف تو دادم د...
-
واژههای مشابه
-
بِي
فرهنگ واژگان قرآن
به من
-
بِی
لهجه و گویش دزفولی
عروس
-
بی-
دیکشنری فارسی به انگلیسی
free _
-
بی -
دیکشنری فارسی به انگلیسی
a-, ex-, in-, less _, minus, non-, tight
-
بی بی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] bibi ۱. مادربزرگ.۲. از ورقهای بازی با نقش یک زن بر روی آن.۳. [قدیمی] بانو.
-
بی بی
لغتنامه دهخدا
بی بی . (اِ) زن نیکو و خاتون خانه را گویند.(برهان ). اشکاسمی «بی بی » ، طبری «بی بی » ... اصلاً از ترکی شرقی است . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). زن نیکو و کدبانوی خانه . (آنندراج ) (انجمن آرا). خاتون . (منتهی الارب ). زن نیکو. (اوبهی ). خانم . خاتون . خدی...
-
بی بی
فرهنگ فارسی معین
[ تر. ] ( اِ.) 1 - کدبانو. 2 - مادربزرگ . 3 - از خال های ورق که میان شاه و سرباز جای دارد.
-
بی بی
لهجه و گویش مازنی
bi bi ۱جده ۲مادر بزرگ مادری
-
بی بی
لهجه و گویش تهرانی
مادر بزرگ ،خانم محترم،سیده،عنوان زنان مقدس
-
بی بی
دیکشنری فارسی به عربی
سيدة , ملکة
-
بی بی جون،بی بی خانم
لهجه و گویش تهرانی
خطاب به مادر بزرگ یاخانم محترم،سیده
-
بی بی حور و بی بی نور
لهجه و گویش تهرانی
دو زن مقدس که برای آنها سفره نذر می کنند