تالولغتنامه دهخداتالو. (اِخ ) یکی از آبادیهای زیارت خواسته رود، در استراباد رستاق . رجوع به سفرنامه ٔ مازندران بخش انگلیسی ص 128 و ترجمه ٔ وحید مازندرانی ص 171 شود.
تألیفلغتنامه دهخداتألیف . [ت َءْ ] (ع مص ) جمع کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). جمع نمودن . (منتهی الارب ). جمع نمودن با ترتیب . (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). سازواری دادن . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). فراهم آوردن . (دهار) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). دو چیز یا چند چیز
حق التألیففرهنگ فارسی معین(حَ قُّ تَُ) [ ع . ] (اِمر.) مزد و پاداش و پولی که به مؤلفان در ازای تألیف کتابی پرداخته می شود.
مقیاس تألیفcompilation scaleواژههای مصوب فرهنگستانمقیاسی که نقشه در آن تألیف میشود و ممکن است با مقیاس بیانشده در نقشه تفاوت داشته باشد