خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تاج گذاری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تاج گذاری
/tājgozāri/
معنی
تاج بر سر گذاشتن پادشاه.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
تاج گذاری
لغتنامه دهخدا
تاج گذاری . [ گ ُ ] (حامص مرکب ) آیین نهادن دیهیم بر سر پادشاهی نو. جشن تاج گذاردن پادشاهان . تتویج . تکلیل .
-
تاج گذاری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [معرب. فارسی] tājgozāri تاج بر سر گذاشتن پادشاه.
-
تاج گذاری
فرهنگ فارسی معین
(گُ) [ معر - فا. ] (حامص .) آیین بر سر نهادن تاج و بر تخت نشستن پادشاهی نو.
-
واژههای مشابه
-
تاج و نیم تاج
لغتنامه دهخدا
تاج و نیم تاج . [ ج ُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) رجوع به «تاج » و «نیم تاج » شود.
-
تاج خروس،تاج خروسی
لهجه و گویش تهرانی
گل زینتی سرخ رنگ شبیه تاج خروس
-
تاج العارفین
لغتنامه دهخدا
تاج العارفین . [جُل ْ رِ ] (اِخ ) ابن محمدبن امین الدین . مؤلف سلافة العصر آرد: دریای بیکران علم است و وادی بی پایان فضل در علم و دانش مقامی بلند یافت و عرفان او بر حقیقت دلیلی روشن است پدرش مفتی حنفیه و قطب شریعت بوده .پسر وی در دامنش تربیت یافت و ...
-
تاج الفتوح
لغتنامه دهخدا
تاج الفتوح . [ جُل ْ ف ُ ] (اِخ ) این نام در بیت ذیل از عنصری آمده است :حکایت سفر مولتان همی دانی و گرندانی تاج الفتوح پیش آور.و ظاهراً اشارتی است بکتابی در این باب .
-
تاج القراء
لغتنامه دهخدا
تاج القراء. [ جُل ْ ق ُرْ را ] (اِخ ) محمودبن حمزةبن نصر کرمانی نحوی . یاقوت در کتاب معجم الادبا آرد: ... وی یکی از علماء فقهاء و صاحب تصانیف و فضل است در دقت فهم و حسن استنباط اعجوبه بود. از وطن خویش بجایی نرفت و سفری نکرد. او در حدود سنه ٔ 500 میزی...
-
تاج الکتاب
لغتنامه دهخدا
تاج الکتاب . [ جُل ْ ک ُت ْ تا ] (اِخ ) سرخسی رجوع به تاج الکتاب ظهیرالدین سرخسی شود.
-
تاج الکتاب
لغتنامه دهخدا
تاج الکتاب .[ جُل ْ ک ُت تا ] (اِخ ) (سید...) ظهیرالدین سرخسی . عوفی در ترجمه ٔ احوال وی آرد: السید الاجل ظهیرالدین تاج الکتاب السرخسی رحمةاﷲ علیه . کان سیادت و جان سعادت بر آسمان علوم ماه تابان و بر فلک علو خورشید رخشان مدتها دیوان انشاء سلطان شهید ...
-
تاج المراکشی
لغتنامه دهخدا
تاج المراکشی . [ جُل ْ م َ ک ُ ] (اِخ ) از معاریف دوران خلافت الحاکم بامراﷲالعباس متوفی بسال 753هَ . ق . (تاریخ خلفا ص 302).
-
تاج المعالی
لغتنامه دهخدا
تاج المعالی . [ جُل ْ م َ ] (اِخ ) محمدبن جعفربن محمد. در سال 461 هَ . ق . شریف مکه شد. (معجم الانساب صص 30 - 31 ذیل اشراف مکه ).
-
تاج المعالی
لغتنامه دهخدا
تاج المعالی . [جُل ْ م َ ] (اِخ ) محمدبن شکربن ابوالفتوح حسن بن جعفرالحسنی (متوفی بسال 453 هَ . ق . مساوی 1061 م .) زرکلی در ترجمه ٔ احوال او آرد: آخرین کسی است از بنی موسی بن عبداﷲبن موسی الجون از حسنیین که ولایت مکه یافت . او بعد از وفات پدرش در سا...
-
تاج الملک
لغتنامه دهخدا
تاج الملک . [ جُل ْ م ُ ] (اِخ ) ابوالغنایم مرزبان بن خسرو فیروز، وزیر ملکشاه سلجوقی . هندوشاه در تجارب السلف آرد: مردی بزرگ بود و عالی همت از خاندان قدیم شیراز مشهور بریاست ، صایم الدهر و تدین و تصون کردی و بوقت روزه گشادن بسیار خلق را جمع آوردی و چ...