تاعةلغتنامه دهخداتاعة. [ ع َ ] (ع اِ) یک لخت سطبر از فله . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (قطر المحیط).
یتوعیةلغتنامه دهخدایتوعیة. [ ی َ تو / ی َت ْ تو عی ی َ ] (ع مص جعلی ، اِمص ) دارای خواص یتوع بودن : و فیه [ فی خاماسوقی ] یتوعیة ما. (ابن بیطار).
توحیةلغتنامه دهخداتوحیة. [ ت َ ی َ ] (ع مص ) شتابانیدن . (تاج المصادر بیهقی ). شتابانیدن کسی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). یقال : وحی الدواء الموت ؛ ای عجله . (اقرب الموارد).
ثاعةلغتنامه دهخداثاعة. [ ع َ ] (ع مص ) یک مرتبه انداختن قی . || روان شدن ،چنانکه آب : ثاع الماء؛ روان شد آب . (منتهی الارب ).
تأحیةلغتنامه دهخداتأحیة. [ ت َءْ ی َ ] (ع مص ) تکرار نمودن یک صدا مانند کلمه ٔ آه آه . || پس دوزی کردن . کناره دوختن . (ناظم الاطباء).
لختلغتنامه دهخدالخت . [ ل َ ] (اِ) جزو. بعض . برخ . بهر. بخش . قسم . پرگاله . قدر. مقدار. حصه . (برهان ). قطعه . پاره . لت : یک لخت خون بچه ٔ تا کم فرست از آنک هم بوی مشک دارد و هم گونه ٔ عقیق . عماره .بیامد ز ترکان چو یک لخت کوه
متاعةلغتنامه دهخدامتاعة. [ م َ ع َ ] (ع مص ) نیکو و زیرک شدن ، متع الرجل متاعة؛ نیکو و زیرک گردید. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
استتاعةلغتنامه دهخدااستتاعة. [ اِ ت ِ تا ع َ ] (ع مص ) استطاعت :لااستتیع؛ نمیتوانم ، اصله : لااستطیع. (منتهی الارب ).