تافیسارلغتنامه دهخداتافیسار. (اِ) تافیار، درباس را گویند. گیاهی است که برگش به رازیانه ماند. در ضماد بکار برند چون مسهل بسیار قوی است تناولش خطرناک است . (از لسان العجم شعوری ج 1 ورق 276). این کلمه مصحف تافسیا و ثافسیا است . رجو
تفسرلغتنامه دهخداتفسر. [ ت َ ف َس ْ س ُ ] (ع مص ) بیان شدن . واضح و آشکار ساختن . (ناظم الاطباء). || بیان کردن خواستن . (از اقرب الموارد). رجوع به استفسار شود.
تفشیرلغتنامه دهخداتفشیر. [ ت َ ] (ع مص ) مصدر جعلی از فشار فارسی . مصدر از فشردن فارسی . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : ور تیز بگادن خرانی دندان بفشر بگاه تفشیر.سوزنی (دیوان چ شاه حسینی ص 46).
تفسیرفرهنگ فارسی عمید۱. معنی کلامی را بیان کردن؛ واضح و آشکار ساختن معنی سخن.۲. شرح و بیان.۳. (ادبی) در بدیع، بیان کردن مضمونی در الفاظ فشرده و پوشیده و بعد به شرح آن پرداختن، مانند این شعر: به کردار دل و عیش و سرشک و جسم من داری / دهن تنگ و سخن تلخ و لبان لعل و میان لاغر.۴. (اسم) علم بیان کردن و توض