تالاپ تالاپلغتنامه دهخداتالاپ تالاپ . (اِ صوت ) صدای برخوردن کفش در گل و لای یا طنین دست و پا زدن انسان یا حیوانی در آب . تَلَپ یا تُلُپ یا تِلِپ .
تالاپیلغتنامه دهخداتالاپی . [ لاپ ْ پی ] (اِ صوت ) صدای افتادن چیزی نرم بر زمین : انجیرها تالاپی می افتند روی زمین .
صالةدیکشنری عربی به فارسیپهنه , ميدان مسابقات (در روم قديم) , عرصه , گود , صحنه , ارن , تالا ر کنفرانس , تالا ر شنوندگان , شنودگاه , تالا ر , سالن زيبايي , رستوران , مشروبفروشي
مدرجدیکشنری عربی به فارسیامفي تلاتر , سالن , تالا ر , جايگاه سر پوشيده تماشاچيان در ميدان اسب دواني يا ورزشگاهها , حضار , شنوندگان , باند فرودگاه , مجرا , راهرو , ردپا
پوتالالغتنامه دهخداپوتالا. (اِخ ) نام بزرگترین معبد بت پرستان تابع دین بودا در نزدیکی شهر لهاسا از سرزمین تبت و آن تحت اداره ٔ بزرگترین رئیس روحانی بودائیان دالای لاما میباشد.
گواستالالغتنامه دهخداگواستالا. [ تال ْ لا ] (اِخ ) شهری از ایتالیا که در کنار رود پو واقع است و 13800 تن جمعیت دارد.
کاپورتالالغتنامه دهخداکاپورتالا. (اِخ ) سابقاً امیرنشین هند انگلیس جزو پنجاب . جمعیت 268000 تن . کرسی آن نیز «کاپورتالا» نام دارد که جمعیت آن 16000 تن اس-ت .