تانگولغتنامه دهخداتانگو. (اِ) تانگر. (ناظم الاطباء). سرتراش را گویند. (برهان )(آنندراج ) (ناظم الاطباء). مزین . (ناظم الاطباء). || حجام . (فرهنگ جهانگیری ) (برهان ) (فرهنگ رشیدی ) (شرفنامه ٔ منیری ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (فرهنگ شعوری ج 1 ورق <span class="h
تانگولغتنامه دهخداتانگو. [ گ ُ ] (اِسپانیولی ، اِ) کلمه ای است اسپانیولی که به قسمی رقص دونفری اطلاق شود.
تاینگولغتنامه دهخداتاینگو. [ ] (اِخ ) تاینگوطراز. طاینگوطراز. تینگو. از نزدیکان دربار گورخان ختای و سپهدار لشکر وی در جنگ با سلطان محمد خوارزمشاه است (بسال 607 هَ . ق .). وی در این جنگ زخمی و اسیر گشت و به امر سلطان کشته شد. تاینگو، «خان ترکان »، دختر مبارکخواج
تیچیانولغتنامه دهخداتیچیانو. [ ن ُ ] (اِخ ) از نقاشان مشهور ایتالیاست . (1477-1576 م .) او در رنگ آمیزی چیره دست و سرآمد هنرمندان مکتب ونیز بود. آثار او سرشار ازهنر و هم آهنگی و لطف بود. بهمین علت هیچکس نمی توانست با او برابری و
تانگولغتنامه دهخداتانگو. (اِ) تانگر. (ناظم الاطباء). سرتراش را گویند. (برهان )(آنندراج ) (ناظم الاطباء). مزین . (ناظم الاطباء). || حجام . (فرهنگ جهانگیری ) (برهان ) (فرهنگ رشیدی ) (شرفنامه ٔ منیری ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (فرهنگ شعوری ج 1 ورق <span class="h
تانگولغتنامه دهخداتانگو. [ گ ُ ] (اِسپانیولی ، اِ) کلمه ای است اسپانیولی که به قسمی رقص دونفری اطلاق شود.
تانگولغتنامه دهخداتانگو. (اِ) تانگر. (ناظم الاطباء). سرتراش را گویند. (برهان )(آنندراج ) (ناظم الاطباء). مزین . (ناظم الاطباء). || حجام . (فرهنگ جهانگیری ) (برهان ) (فرهنگ رشیدی ) (شرفنامه ٔ منیری ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (فرهنگ شعوری ج 1 ورق <span class="h
تانگولغتنامه دهخداتانگو. [ گ ُ ] (اِسپانیولی ، اِ) کلمه ای است اسپانیولی که به قسمی رقص دونفری اطلاق شود.