تأقطلغتنامه دهخداتأقط. [ ت َ ءَق ْ ق ُ ] (ع مص ) قروت شدن شیر. (از منتهی الارب ). کشک شدن شیر. (از ناظم الاطباء). پینو گشتن شیر.
تآکیدلغتنامه دهخداتآکید. [ ت َ ] (ع اِ) دوالهایی که بدان قرپوس زین را با دو پهلوی آن بندند. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). «اکائد» و «تآکید» جمع «اِکاد» است و این جمع آن نادر است . (از اقرب الموارد).
تاکيددیکشنری عربی به فارسیاظهار قطعي , تصريح , تصديق , اثبات , تاکيد , تاييد , فشار , تقلا , قوت , اهميت , مضيقه , سختي , پريشان کردن , ماليات زيادبستن , تاکيد کردن
طاقتفرهنگ فارسی عمید۱. قدرت؛ توانایی؛ تاب؛ توان؛ تاو؛ تیو: ◻︎ آن گوی که طاقت جوابش داری / گندم نبری به خانه چون جو کاری (سعدی۲: ۷۵۱).۲. بردباری.⟨ طاقت آوردن: (مصدر لازم)۱. تاب آوردن.۲. بردباری کردن.⟨ طاقت برسیدن: (مصدر لازم) = ⟨ طاقت رسیدن⟨ طاقت داشتن: (مصدر لازم