لغتنامه دهخدا
خرد و مرد. [ خ ُ دُ م ُ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) ته بساط و چیزهای سهل و ریز باشد.و در مؤید الفضلا خرد و مورد با واو معدوله در ثانی بمعنی ریزه ریزه و ترجمه ٔ منکسر نوشته اند. (از برهان قاطع). خرده مرده نیز گویند. (انجمن آرای ناصری ) (آنندراج ). ته کار. چیزهای بی ارج . ریز و می