تبارهلغتنامه دهخداتباره . [ ت َ رَ ] (اِ) آسیب و صدمه . (ناظم الاطباء). اشتینگاس این کلمه را باقید تردید بمعنی کوفتگی ، له شدن ... معنی کرده است .
تباریحلغتنامه دهخداتباریح . [ ت َ ] (ع اِ) سختی معیشت . (از اقرب الموارد). جمع تبریح و آن بمعنی سختی است و گویند تباریح سختی معیشت باشد. (ازقطر المحیط). || تباریح شوق ؛ سوزشهای آرزو. (منتهی الارب ) (آنندراج ). تندی و تیزی شوق . (ناظم الاطباء). توهج آن . (از قطر المحیط) (از اقرب الموارد). و در ت
تبیارهلغتنامه دهخداتبیاره . [ ت َب ْ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) تب و لرزه از لطائف . و در بهار عجم نوشته تبیازه بزای معجمه بمعنی تب و لرزه . بلفظ گرفتن و افتادن و زدن مستعمل . (غیاث اللغات ). رجوع به تبیازه شود.
طبارهلغتنامه دهخداطباره . [ طَ رَ هَْ ] (اِخ ) محمد عیسی . او راست کتابی در فقه به نام «الاساس » که در مطبعه ٔ ادبیه ٔ بیروت بسال 1300 هَ . ق .بطبع رسیده است . (معجم المطبوعات ج 2 ستون 1226).<
تیباره نیانلغتنامه دهخداتیباره نیان . [ رِ ] (اِخ ) این کلمه در تاریخ باستان بصورتهای : تی بارن یان ،تییاره نیان ، تی بارنیان و تی باران ها آمده و از مردم ایالت مالی هیجده و نوزده داریوش بشمار می آمدند و ظاهراً در قفقازیه ٔ غربی و سواحل جنوب شرقی دریای سیاه می زیستند. رجوع به ایران باستان ج <span cl
دودمانشناسیgenealogyواژههای مصوب فرهنگستانبررسی تبارة یک فرد یا خانواده یا گروهی از یک نیا یا اشکال قدیمیتر
bruiseدیکشنری انگلیسی به فارسیکبودی، ضرب، کبود شدگی، تباره، ضغطه، کوبیدن، کبود شدن، کبود کردن، زدن، کوفته شدن
bruisesدیکشنری انگلیسی به فارسیکبودی، ضرب، کبود شدگی، تباره، ضغطه، کوبیدن، کبود شدن، کبود کردن، زدن، کوفته شدن
کدمةدیکشنری عربی به فارسیکوبيدن , کبود کردن , زدن , ساييدن , کبودشدن , ضربت ديدن , کوفته شدن , کبودشدگي , تباره , وزارت , تهيه , اجراء , اداره , خدمت , ياري , بنگاه , روبراه ساختن , تعمير کردن