تباطولغتنامه دهخداتباطؤ. [ ت َ طُءْ ] (ع مص ) درنگی شدن در رفتار. (تاج المصادر بیهقی ). سپس ماندن . عقب افتادن . (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). درنگی کردن در رفتار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تباطاء الرجل فی مسیره ؛ درنگی کرد در رفتار. (منتهی الارب ).
طبطولغتنامه دهخداطبطو. [ طَ ] (اِ) نام نوعی از مرغابی باشد. (برهان ). مصحف طیطو. محمد قزوینی نوشته اند: گویا مصحف طیطو باشد. رجوع به طیطو شود.
بیثباتیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار فردی؛ عام یثباتی، بوالهوسی، تغییر عقیده▼، تجدید نظر، ازگذشتهبریدن، توبه نادرستی، فقدانوظیفه، خیانت، فرقهگرایی چشمپوشی تناقضگويى، فقدانمسئولیت، تفنن، بازیگوشی، تلون مزاج، بیعزمی مراجعت، بازگشت سردرگمی، سرگردانی، بیهدفی
متباطیلغتنامه دهخدامتباطی ٔ. [م ُ ت َ طِءْ ] (ع ص ) درنگی کننده در رفتار. (آنندراج )(ناظم الاطباء). || کسی که بر پهلو استراحت می کند. || ضعیف العقل و بی خبر. || بی پروا. (ناظم الاطباء). و رجوع به تباطؤ شود.
تخاجولغتنامه دهخداتخاجؤ. [ ت َ ج ُءْ ] (ع مص ) آهسته روی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). آهسته روی کردن . (ناظم الاطباء). تباطؤ. (قطر المحیط). || دبر را پر باد کرده برآوردن مؤخر آنرا بسوی ماوراء. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ورم کردن دبر و بیرون شدن مؤخرآن به ماوراء. (قطر المحیط)
تربثلغتنامه دهخداتربث . [ ت َ رَب ْ ب ُ ] (ع مص ) درنگ کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). درنگ کردن و بازایستادن . (آنندراج ). تمکث . (اقرب الموارد). تمکث و تباطؤ. (المنجد) : خدیو گیتی ستان را در اوقات تلبث در آن کشورو تربث در آن بوم و
درنگی شدنلغتنامه دهخدادرنگی شدن . [ دِ رَ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) آهسته و کند شدن . متأخر گشتن . ابطاء. (ترجمان القرآن جرجانی ). استبطاء. (تاج المصادر بیهقی ). التیاء. (المصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). بطاءة. بطوء. تبطیة. تعبیم . رخن . رَیْث : تباطؤ؛ درنگی شدن در رفتن . عَتم ؛ درنگی شدن تاریکی
تراخیلغتنامه دهخداتراخی . [ ت َ ] (ع مص ) تقصیر کردن . (دهار). کاهلی و تقصیر نمودن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). || درنگی و سستی و درنگ کردن ، یقال : تراخی السماء؛ای ابطأت . (منتهی الارب ). درنگی و سستی و درنگی کردن : تراخی السماء؛ درنگی کرد آسمان و نبارید. (ناظم الاطباء). تأخیر کردن . (غیاث