لغتنامه دهخدا
تبرخون . [ ت َ ب َ ] (اِ) عناب . (فرهنگ جهانگیری ) (از فرهنگ رشیدی ). عناب است و آن میوه ای است شبیه به سنجد. (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ). عناب ، که میوه ٔ درختی است . (فرهنگ نظام ) (از لسان العجم شعوری ورق 286 ب ). و در دواها بکار برند.