فرهنگ فارسی عمید
۱. [جمع: محامل] آنچه در آن کسی یا چیزی را حمل کنند؛ هودج؛ پالکی؛ کجاوه.۲. آنچه محل اعتماد واقع شود؛ محل اعتماد.۳. علت؛ سبب؛ انگیزه.⟨ محمل بربستن: (مصدر لازم) [قدیمی] = ⟨ محمل بستن⟨ محمل بستن: (مصدر لازم) [قدیمی]۱. بستن کجاوه بر پشت ستور.۲. آماده شدن