تبیولغتنامه دهخداتبیؤ. [ ت َ ب َی ْ ی ُءْ ] (ع مص )پیدا و آشکار کردن . (ناظم الاطباء). || قصد کردن . (ناظم الاطباء).
دشواژهtaboo wordواژههای مصوب فرهنگستانواژههایی که بیان آنها در نزد قومی به دلایل مذهبی یا رعایت ادب پسندیده نیست
بسامدهای ممنوعtaboo frequenciesواژههای مصوب فرهنگستانبسامدهای مورد استفادۀ گروهی از نیروهای خودی که، به دلیل اهمیت آن، سایر نیروهای خودی باید از تداخل در آن پرهیز کنند
تبولغتنامه دهخداتبو. [ ت َ ] (اِخ ) نام جایی که در آن آسیایی است و گویند آن را یونس پیغمبر بنا کرده و چون نام او را ببرند آسیا در حرکت آمده و آرام میگردد. (ناظم الاطباء). رجوع به لسان العجم شعوری ج 1 ورق 289 ب شود.
تبولغتنامه دهخداتبو. [ ت َ وْ] (ع مص ) غزا کردن و غنیمت گرفتن . (اقرب الموارد) (قطر المحیط) (منتهی الارب ) (المنجد) (ناظم الاطباء).
طبولغتنامه دهخداطبو. [ طَب ْوْ ] (ع مص ) خواندن . یقال : طباه الیه طبواً؛خواند او را بسوی وی . (منتهی الارب ) (زوزنی ). || برگردانیدن کسی را از کاری : طباه عن الامر؛ برگردانید او را از آن کار. (منتهی الارب ) (آنندراج ).
تبییلغتنامه دهخداتبیی . [ ت َب ْ یی ی ] (ع مص ) پیدا و آشکار کردن . (از قطر المحیط). تبیؤ. (ناظم الاطباء).