تجلللغتنامه دهخداتجلل . [ ت َ ج َل ْ ل ُ ] (ع مص ) برستور نشستن . (زوزنی ). برآمدن بر چیزی . || گرفتن معظم چیزی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (قطر المحیط) (اقرب الموارد). || پوشیدن لباس را. (اقرب الموارد).
تجلیللغتنامه دهخداتجلیل . [ ت َ ] (ع مص ) فراگرفتن . (صحاح جوهری ) (اقرب الموارد) (قطر المحیط). همه را فرارسیدن و بپوشانیدن چیزی . (تاج المصادر بیهقی ) (از اقرب الموارد). فراز گرفتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بپوشانیدن چیزی و فراز گرفتن . (آنندراج ): جلل المطر الارض ؛ اذا عمها و طبقها فل
تظلللغتنامه دهخداتظلل . [ ت َ ظَل ْ ل ُ ] (ع مص ) سایه گرفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
تظلیللغتنامه دهخداتظلیل . [ ت َ ] (ع مص ) سایه وان کردن و در سایه کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (از زوزنی ). سایبان کردن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). سایه انداختن و سایه داری . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). پوشاندن و در سایه افکندن . (از اقرب الموارد). || ترسانیدن به تازیانه . (منتهی الارب
تجلیللغتنامه دهخداتجلیل . [ ت َ ] (ع مص ) فراگرفتن . (صحاح جوهری ) (اقرب الموارد) (قطر المحیط). همه را فرارسیدن و بپوشانیدن چیزی . (تاج المصادر بیهقی ) (از اقرب الموارد). فراز گرفتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بپوشانیدن چیزی و فراز گرفتن . (آنندراج ): جلل المطر الارض ؛ اذا عمها و طبقها فل
تجلیللغتنامه دهخداتجلیل . [ ت َ ] (ع مص ) فراگرفتن . (صحاح جوهری ) (اقرب الموارد) (قطر المحیط). همه را فرارسیدن و بپوشانیدن چیزی . (تاج المصادر بیهقی ) (از اقرب الموارد). فراز گرفتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بپوشانیدن چیزی و فراز گرفتن . (آنندراج ): جلل المطر الارض ؛ اذا عمها و طبقها فل