تعتیلغتنامه دهخداتعتی . [ ت َ ع َت ْ تی ] (ع مص )نافرمانی کردن . (تاج المصادر بیهقی ). بزرگ کردن و درگذشتن از حد. (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء). استکبار و درگذشتن از حد. (از اقرب الموارد).
تعطیلغتنامه دهخداتعطی . [ ت َ ع َطْ طی ] (ع مص ) عطا خواستن . (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || مرتکب کاری گردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). مرتکب کاری شدن و فرورفتن در آن . (از اقرب الموارد). || آغاز نمودن کار زشت و ذلت را. (
تهتولغتنامه دهخداتهتؤ. [ ت َ هََ ت ْ ت ُءْ ] (ع مص ) پاره پاره شدن . || کهنه گردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
تحتیدلغتنامه دهخداتحتید. [ ت َ ] (ع مص ) برگزیدن چیزی را برای خالص و نفیس بودن آن . (منتهی الارب ). اختیار کردن چیزی برای خلوص و برتری آن . (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط).
تحتیثلغتنامه دهخداتحتیث . [ ت َ ] (ع مص ) شکستگی و ناتوانی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط).
تحتیرلغتنامه دهخداتحتیر. [ ت َ ] (ع مص )مهمانی بنا کردن . (تاج المصادر بیهقی ). مهمانی خانه ٔ نو دادن . (منتهی الارب ). فراهم ساختن وکیرة. یقال : حتر لنا؛ ای وکر لنا. (اقرب الموارد). || تحتیر بیت ؛ حِتْر برای خانه ساختن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به حِتْر شود.
تحتیةلغتنامه دهخداتحتیة. [ ت َ تی ی َ ] (ع ص نسبی ) تأنیث تحتی . || هر حرفی که در زیر آن نقطه باشد چون یاء (حرف آخر حروف تهجی ). تحتانی . رجوع به تحتی و تحتانی شود.
تحتیدلغتنامه دهخداتحتید. [ ت َ ] (ع مص ) برگزیدن چیزی را برای خالص و نفیس بودن آن . (منتهی الارب ). اختیار کردن چیزی برای خلوص و برتری آن . (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط).
تحتیثلغتنامه دهخداتحتیث . [ ت َ ] (ع مص ) شکستگی و ناتوانی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط).
تحتیرلغتنامه دهخداتحتیر. [ ت َ ] (ع مص )مهمانی بنا کردن . (تاج المصادر بیهقی ). مهمانی خانه ٔ نو دادن . (منتهی الارب ). فراهم ساختن وکیرة. یقال : حتر لنا؛ ای وکر لنا. (اقرب الموارد). || تحتیر بیت ؛ حِتْر برای خانه ساختن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به حِتْر شود.