تخته بندیلغتنامه دهخداتخته بندی . [ ت َ ت َ / ت ِ ب َ ] (حامص مرکب ) جبیره ای که در شکسته بندی با تخته کنند. (ناظم الاطباء). || تخته ٔ بزرگ از دو سوی بر سقف با طناب یا زنجیری آویختن و بر آن خوردنیها نهادن تا از تجاوز گربه و غیره مصون ماند. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا
planksدیکشنری انگلیسی به فارسیتخته سیاه، تخته، قطعه، قسمتی از برنامه، قسمت، واحد، تخته میز و پیشخوان مهمانخانه، تخته پوش کردن، تخته تخته کردن
لوح خشبيدیکشنری عربی به فارسیقطعه , قسمت , واحد , قسمتي از برنامه , تخته , تخته ميز و پيشخوان مهمانخانه , تخته پوش کردن , تخته تخته کردن
plankدیکشنری انگلیسی به فارسیتخته، قطعه، قسمتی از برنامه، قسمت، واحد، تخته میز و پیشخوان مهمانخانه، تخته پوش کردن، تخته تخته کردن
گیرة تختهبندیplanking clampواژههای مصوب فرهنگستانگیرهای که از آن برای نگه داشتن تخته به محل اتصال تا زمان اتصال کامل استفاده میکنند