فرهنگ فارسی عمید
۱. درک کردن؛ پی بردن؛ دریافتن.۲. (ادبی) در بدیع، سرودن شعری که در آن کلماتی آورده شود که ابتدا گمان هجو رود و بعد کلماتی که دلالت بر مدح کند، مانندِ این شعر: اثر میر نخواهم که بماند به جهان / میر خواهم که بماند به جهان در، اثرا (رودکی: ۴۹۱)، یا شعری که در مصراع اول آن گمان مدح برود و در مصراع