لغتنامه دهخدا
تدمری . [ ت َ م ُ ری ی ] (ع ص ) مرد ناکس . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). لئیم . (المنجد) (اقرب الموارد). || یربوع تدمری ؛ کلاکموش خرد و کوتاه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء)(آنندراج ) (از المنجد) (از اقرب الموارد). || ما بالدّار تدمری ، و یضم ؛ نیست در خانه کسی . (منتهی الار