لغتنامه دهخدا
تدنیق . [ ت َ ] (ع مص ) استقصا کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (اقرب الموارد) (المنجد). نیک نگریستن در کاری و استقصا کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). قال الحسن : لاتدنقوا فیدنق علیکم . (اقرب الموارد). || بدانگ شماره کردن . (زوزنی نسخه ٔ خطی کتابخانه ٔ سازمان ص <sp