ترسةلغتنامه دهخداترسة. [ ت ِ س َ ] (ع اِ) لاک پشت . (دزی ج 1 ص 144). || نوعی ماهی پهن و شبیه سپر که کروکودیلهای کوچک را میخورد. (دزی ایضاً).
ترسةلغتنامه دهخداترسة.[ ت ِ رَ س َ ] (ع اِ) ج ِ تُرْس ، بمعنی سپر. (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از المنجد) (از اقرب الموارد).
ترسیلغتنامه دهخداترسی . [ ت َرْ رَ سی ی ] (ع ص نسبی ) منسوب به تَرَّسة. (از معجم البلدان ). و رجوع به ماده ٔ بعد و تَرَّسة شود.
تراسیلغتنامه دهخداتراسی . [ ت َرْ را ] (ص نسبی ) منسوب به ترسه ، که سپرفروش و سپرسازی را افاده می کند. (سمعانی ).
ترسهلغتنامه دهخداترسه . [ ت َ س َ / س ِ ] (اِ) قوت واهمه . (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
ترسهلغتنامه دهخداترسه . [ ت َرْ رَ س َ ] (اِخ ) از قریه های الش است از توابع طلیطله در اندلس . (مراصد) (از معجم البلدان ).
مترسةلغتنامه دهخدامترسة. [ م ِ رَ س َ ] (ع اِ) هر چه آن را همچو سپر پیش دارند. (منتهی الارب ) (از آنندراج ). هر چیزی که مانند سپر آن را پیش آرند و خود را بدان حفظ کنند. (ناظم الاطباء). متراس . (محیطالمحیط) (اقرب الموارد).
عترسةلغتنامه دهخداعترسة. [ ع َرَ س َ ] (ع مص ) سخت گرفتن . || ستم و درشتی نمودن . (منتهی الارب ). || (اِمص ) گرفت سخت و درشت . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد).