ترسهلغتنامه دهخداترسه . [ ت َ س َ / س ِ ] (اِ) قوت واهمه . (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
ترسهلغتنامه دهخداترسه . [ ت َرْ رَ س َ ] (اِخ ) از قریه های الش است از توابع طلیطله در اندلس . (مراصد) (از معجم البلدان ).
ترسهلغتنامه دهخداترسه . [ ت َ س ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان کوهسارات است که در بخش مینودشت شهرستان گرگان و در 27هزارگزی جنوب خاوری مینودشت و 3هزارگزی دوزین قرار دارد. آب آن از چشمه سار و محصول آن غلات و ارزن و لبنیات و حبوب و اب
ترسهلغتنامه دهخداترسه . [ ت ُ س َ / س ِ ] (اِ) قوس قزح . (برهان ) (ازفرهنگ جهانگیری ) (اوبهی ) (انجمن آرا) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). آژفنداک . (ناظم الاطباء). آنرا تربسه و تربیسه و سرویسه نیز گویند. (انجمن آرا) (آنندراج ).
ترسیلغتنامه دهخداترسی . [ ت َرْ رَ سی ی ] (ع ص نسبی ) منسوب به تَرَّسة. (از معجم البلدان ). و رجوع به ماده ٔ بعد و تَرَّسة شود.
تراسیلغتنامه دهخداتراسی . [ ت َرْ را ] (ص نسبی ) منسوب به ترسه ، که سپرفروش و سپرسازی را افاده می کند. (سمعانی ).
ترسةلغتنامه دهخداترسة.[ ت ِ رَ س َ ] (ع اِ) ج ِ تُرْس ، بمعنی سپر. (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از المنجد) (از اقرب الموارد).
ترسةلغتنامه دهخداترسة. [ ت ِ س َ ] (ع اِ) لاک پشت . (دزی ج 1 ص 144). || نوعی ماهی پهن و شبیه سپر که کروکودیلهای کوچک را میخورد. (دزی ایضاً).