ترشتلغتنامه دهخداترشت . [ ت َ رَ ] (اِخ ) درشت . دهی است نزدیک شهر طهران . (ناظم الاطباء). اکنون یکی از محلات جنوب غربی و متصل به تهران شده است . رجوع به طرشت شود.
ترشتلغتنامه دهخداترشت . [ ت ُ رُ / ت ِ رِ ] (اِ) بیل و ابزاری که باغبانان بدان شاخه های درخت را می برند. (ناظم الاطباء).
ترستلغتنامه دهخداترست . [ ت ِ رِ ] (اِ) یک نوع اندازه ای . (از ناظم الاطباء) (اشتینگاس ). || عدد سیصد. (ناظم الاطباء) (اشتینگاس ) (شعوری ج 1 ورق 297 ب ). || نورد جولاهگان . (ناظم الاطباء).
ترصدلغتنامه دهخداترصد. [ ت َ رَص ْ ص ُ ] (ع مص ) چشم داشتن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). ترقب . (المنجد). چشم داشتن چیزی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
تیرستلغتنامه دهخداتیرست . [ رَ ] (عدد، اِ) تیراست . تری ست ، سه صد، سیصد (300). (فرهنگ فارسی معین ) : کنیزان دوشیزه تیرست و شصت به رخ هر یک آرایش بت پرست . اسدی .ز زر خشت تیرست و سی بار پنج که م
تریستلغتنامه دهخداتریست . [ ت ْری ی ِ ] (اِخ ) شهر و بندری است در ایتالیا و بر کنار دریای آدریاتیک ، در خلیجی به همین نام واقع است و 273000 تن سکنه دارد. یکی از مراکز پرفعالیت تجارتی و دارای پالایشگاه نفت است . این بندر پیش از سال 19
ترصددیکشنری عربی به فارسیکمين کردن , در تکاپو بودن , درکمين شکار بودن , در انتظار فرصت بودن , دزدکي عمل کردن , در خفا انجام دادن
ترشترشیملغتنامه دهخداترشترشیم . [تْرُ / ت ُ رُ ت ِ ش َ ] (اِخ ) مرکز بخشی است در ایالت با- رن فرانسه که بر شمال غربی استراسبورگ واقع است و 690 تن سکنه دارد.
دوربستلغتنامه دهخدادوربست . [ ب َ ] (اِخ ) قریه ای است قریب به شهر تهران و آن را اکنون ترشت و دَرَشت خوانند ظن غالب آن است که باء، یاء بوده است و دریست نام داشته است و اکنون ترشت شده چه در پارس نزدیک کازرون و شاپور قریه ای است که آن را دریست گویند. (از آنندراج ) (انجمن آرا). اما این وجه بر اساس
دوریستلغتنامه دهخدادوریست . [ ] (اِخ ) قریه ای است از قرای ری . (از کشف الظنون ). ظاهراً همان درشت یا ترشت یا طرشت تهران است ، قریه ٔ درشت یا ترشت فعلی که در غرب تهران واقع است و عده ٔ کثیرفقیه و عالم از آن قریه برخاسته اند. (یادداشت مؤلف ) : در هر هفته نظام الملک از شه
درشتلغتنامه دهخدادرشت . [ دَ رَ ] (اِخ )ترشت . طرشت . دهی در طرف مغرب شهر تهران . (ناظم الاطباء). نام قریه ای در دو فرسنگی طهران از سوی مغرب و درنسبت بدان درویستی گویند. قریه ای است به شمال غربی طهران در دو فرسنگی و آنرا در قدیم درویست می گفتند وعلما و فقهای بسیاری از این قریه ظهور کرده اند.
زیادتلغتنامه دهخدازیادت . [ دَ ] (اِخ ) علاءالدین ... اوزجندی ، معروف به «زیادت ». مذکری شیرین سخن بدیهه گوی لطیفه پرداز ... دربلاد فرغانه که مسکن او بود ملوک آن زمین او را به حسن تربیت مخصوص داشتندی و بنظر عنایت ملاحظه نمودندی و اگرچه سخن او در غایت علو بود فاما ضنتی داشت و سخن خود به کس نداد
ترشترشیملغتنامه دهخداترشترشیم . [تْرُ / ت ُ رُ ت ِ ش َ ] (اِخ ) مرکز بخشی است در ایالت با- رن فرانسه که بر شمال غربی استراسبورگ واقع است و 690 تن سکنه دارد.
اوترشتلغتنامه دهخدااوترشت . [ رِ ] (اِخ ) اوترخت . نام شهر مرکز ایالتی در هلند در 32 هزارگزی جنوب شرقی آمستردام کنار نهر رین قدیم دارای 246000 تن سکنه ، دارای یک دانشگاه ، کتابخانه ، و کارخانجات صنایع فلزی و نساجی و قالی بافی و
جترشتلغتنامه دهخداجترشت . [ ج َت َ ش َ ] (اِخ ) نام نسک دوازدهم از نسکهای اوستا. معرب چیتره دات داتیک است . مؤلف التنبیه و الاشراف چنین آرد: برخی از سوره های اوستا به فارسی نقل و ترجمه شده که مجوسان آنها را در نمازهای خود میخوانند از قبیل : اشتاذ و جترشت و آبانیشت و هادوخت و جز آنها. سوره ٔ ج