ترقیلغتنامه دهخداترقی . [ ت َ ] (اِخ ) دهی از دهستان پایین رخ است که در بخش کدکن شهرستان تربت حیدریه و بر 12هزارگزی شمال کدکن و 6هزارگزی شمال جاده ٔ ماشین رو کدکن به رباطسنگ قرار دارد. تپه ماهوری سردسیر است و <span class="hl"
ترکیلغتنامه دهخداترکی . [ ت ُ ] (اِخ ) ده کوچکی از دهستان بازفت است که در بخش اردل شهرستان شهر کرد و 8 هزارگزی شمال باختری اردل واقع است و 72 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).<br
ترقیلغتنامه دهخداترقی .[ ت َ رَق ْ قی ] (ع مص ) ببالا برشدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (دهار). بلند شدن . (آنندراج ). || برآمدن بر نردبان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).برآمدن بر نردبان پله پله . || بالا رفتن برکوه . (از اقرب الموارد) (از المنجد). گاهی با الی ̍ و گاهی با فی متعدی میشود،
ترکژلغتنامه دهخداترکژ. [ ت َ ک َ ] (اِ) تخم و بزر. (ناظم الاطباء). تخم که در عربی بذر گویند. (لسان العجم شعوری ج 1 ورق 278 الف ). || مزرعه ای که برای کشتن آماده شده باشد. (ناظم الاطباء). در بعضی از نسخه ها مزرعه ای که برای کش
ترکیلغتنامه دهخداترکی . [ ت ُ ] (اِخ ) محمد معاویةبن محمودبن محمدبن مصطفی بن حسین بن بابامحمد تونسی حنفی رئیس العلماء بتونس بود. مردی عالم و متکلم متوفی 1294هَ . ق . اوراست . «نزهةالفکر فی اسرار فواتح السور» در شرح راسله ٔ ابن ملوکه . (هدیة العارفین <span cla
رفسنجانلغتنامه دهخدارفسنجان . [ رَ س َ ] (اِخ ) قصبه ای است در کرمان و در اطراف آن معدن مس موجود می باشد و خود در کنار راه یزد و کرمان میان دفعه و حسین آباد در 922600 گزی تهران واقع است . (یادداشت مؤلف ). مرکز شهرستان رفسنجان و بیش از <span class="hl" dir="ltr"
ترقیلغتنامه دهخداترقی . [ ت َ ] (اِخ ) دهی از دهستان پایین رخ است که در بخش کدکن شهرستان تربت حیدریه و بر 12هزارگزی شمال کدکن و 6هزارگزی شمال جاده ٔ ماشین رو کدکن به رباطسنگ قرار دارد. تپه ماهوری سردسیر است و <span class="hl"
ترقیلغتنامه دهخداترقی .[ ت َ رَق ْ قی ] (ع مص ) ببالا برشدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (دهار). بلند شدن . (آنندراج ). || برآمدن بر نردبان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).برآمدن بر نردبان پله پله . || بالا رفتن برکوه . (از اقرب الموارد) (از المنجد). گاهی با الی ̍ و گاهی با فی متعدی میشود،
مترقیلغتنامه دهخدامترقی . [ م ُ ت َ رَق ْ قی ] (ع ص ) افزون شونده . (آنندراج ) (غیاث ). بالا رفته . (ناظم الاطباء). صعود کننده . بالا رونده : و بخار نطفه از اوعیه ٔ منی به مصعد دماغ مترقی شد. (سندبادنامه ص 177). همواره در مدارج علو و مع
ترقیلغتنامه دهخداترقی . [ ت َ ] (اِخ ) دهی از دهستان پایین رخ است که در بخش کدکن شهرستان تربت حیدریه و بر 12هزارگزی شمال کدکن و 6هزارگزی شمال جاده ٔ ماشین رو کدکن به رباطسنگ قرار دارد. تپه ماهوری سردسیر است و <span class="hl"
ترقیلغتنامه دهخداترقی .[ ت َ رَق ْ قی ] (ع مص ) ببالا برشدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (دهار). بلند شدن . (آنندراج ). || برآمدن بر نردبان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).برآمدن بر نردبان پله پله . || بالا رفتن برکوه . (از اقرب الموارد) (از المنجد). گاهی با الی ̍ و گاهی با فی متعدی میشود،