تسوللغتنامه دهخداتسول . [ ت َ س َوْ وُ ] (ع مص ) استرخای آن قسمت از شکم که در زیر ناف است . (از متن اللغة). رجوع به تسون شود.
تسویللغتنامه دهخداتسویل . [ ت َ س ْ ] (ع مص ) بیاراستن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). آراستن کاری را. (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). یقال سولت له ُ نفسه ؛ ای زینت .(منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). آراستن کاری را در نفس . (از
تشویللغتنامه دهخداتشویل . [ ت َش ْ ] (ع مص ) کم شدن شیر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). کم شدن شیر ماده شتر. (از اقرب الموارد). اندک شیر گردیدن اشتر. (تاج المصادر بیهقی ). خشک شدن شیر ناقه و شائله گردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). خشک شدن شیر شتران ماده و در اللسان
تصویللغتنامه دهخداتصویل . [ ت َص ْ] (ع مص ) برآوردن چیزی را به آب . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). شستن و آب سایی کردن جواهر. (بحرالجواهر) (یادداشت مرحوم دهخدا).شستن داروها به آب بطرزی خاص . (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به ذخیره ٔ خوارزمشاهی باب پنجم از جزو نخستین ا
علی تسولیلغتنامه دهخداعلی تسولی . [ ع َ ی ِ ت َ ] (اِخ ) ابن عبدالسلام تسولی مالکی ، مکنّی به ابوالحسن . فقیه بودو در سال 1258 هَ . ق . درگذشت . او راست : 1 - البهجةفی شرح التحفة، در فروع فقه مالکی ، در دو مجلد. <span class="hl" d
تسونلغتنامه دهخداتسون . [ ت َ س َوْ وُ ] (ع اِ) استرخای شکم و آن تسول است بر ابدال . (از متن اللغة).استرخای شکم . (ناظم الاطباء). و رجوع به تسول شود.
موسیلغتنامه دهخداموسی . [ سا ] (اِخ ) ابن العافیةبن ابی بسال بن ابی الضحاک مکناسی از مردم مکناس وبنیانگذار حکومت مکناسیه در مراکش بود که به دولت «آل ابی العافیة» نیز شهرت دارد. او امارت مکناس را داشت . پسر عمش فرمانروایی چند ناحیه مانند تسول و تازاو کرسیف و فاس را بدانها افزود و عبیداﷲ مهدی ا