لغتنامه دهخدا
غرام . [ غ ُر را ] (ع ص ، اِ) ج ِ غریم ، مثل غرماء، و این نادر است زیرا فعیل بر وزن فُعّال جمع بسته نمی شود. (از ذیل اقرب الموارد). || صاحب اقرب الموارد گوید: رواست که غارم معنی نسبت را برساند و به معنی ذواغرام یا تغریم باشد و غرام جمع آن محسوب شود. ثعلب در خبری حکایت کند که