تغضرلغتنامه دهخداتغضر. [ ت َ غ ض ْ ض ُ ] (ع مص ) بازگردیدن ازچیزی ، یقال : تغضر عنه ُ اذا انصرف و عدل . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد).
تیغدرلغتنامه دهخداتیغدر. [ دَ ] (اِخ ) دهی از دهستان پسکوه است که در بخش قاین شهرستان بیرجند واقع است و 681 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
تیغدارلغتنامه دهخداتیغدار. (نف مرکب ) تیغزن . تیغبند. (آنندراج ). شمشیربردارنده . (ناظم الاطباء). شمشیردار. (یادداشت بخطمرحوم دهخدا). شمشیرزن . مسلح به شمشیر : بیاورد نعمان سپاهی گران همه تیغداران و نیزه وران . فردوسی .نه خاک است پید
تیغگذارلغتنامه دهخداتیغگذار. [ گ ُ ] (نف مرکب ) شمشیرزن : حمله ها بر به طبع تیغگذاررزمها کن به وهم تیرانداز. مسعودسعد.حربهای ایشان در آن محاربات چون قضا تیغگذار و چون زمانه عمرخوار بود. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ <span class="hl" dir="ltr
متغضرلغتنامه دهخدامتغضر. [ م ُ ت َ غ َض ْ ض ِ ] (ع ص ) بازگردنده از چیزی . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). مایل و برگشته . (ناظم الاطباء). و رجوع به تغضر شود.
متغضرلغتنامه دهخدامتغضر. [ م ُ ت َ غ َض ْ ض ِ ] (ع ص ) بازگردنده از چیزی . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). مایل و برگشته . (ناظم الاطباء). و رجوع به تغضر شود.