تفاقعلغتنامه دهخداتفاقع. [ ت َ ق ُ ] (ع مص ) سپید گردیدن چشم . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
تفاقحلغتنامه دهخداتفاقح .[ ت َ ق ُ ] (ع مص ) پشت بسوی یکدیگر کردن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). پشت بر پشت یکدیگر قرار دادن گروه ،کما تقول : تقابلوا و تظاهروا. (از اقرب الموارد).
تفاکهلغتنامه دهخداتفاکه . [ ت َ ک ُ ] (ع مص ) همدیگر را لاغ کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تمازح قوم . (اقرب الموارد).