تفتیشلغتنامه دهخداتفتیش . [ ت َ ] (ع مص ) واپژوهیدن . (دهار) (زوزنی ). کافتن . (نصاب ). جستن و کاویدن . (منتهی الارب )(ناظم الاطباء). کاویدن و کندیدن و جستجو کردن . (غیاث اللغات ). نیک جستجو کردن و کاویدن و با لفظ کردن مستعمل . (آنندراج ). نظر کردن در ظاهر چیزی و جستجوی آن نمودن . (از اقرب الم
تفطیسلغتنامه دهخداتفطیس . [ ت َ ] (ع مص ) سخن را بر روی سخن گفتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || سخن را بر روی کسی گفتن . (از اقرب الموارد). || اماته ؛ میرانیدن . (از اقرب الموارد).
تفتيشدیکشنری عربی به فارسیبازرسي , تفتيش , بازديد , معاينه , سرکشي , روفتن , جاروب کردن , زدودن , از اين سو بان سوحرکت دادن , بسرعت گذشتن از , وسعت ميدان ديد , جارو
تفطیسلغتنامه دهخداتفطیس . [ ت َ ] (ع مص ) سخن را بر روی سخن گفتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || سخن را بر روی کسی گفتن . (از اقرب الموارد). || اماته ؛ میرانیدن . (از اقرب الموارد).