تقاسملغتنامه دهخداتقاسم . [ ت َ س ُ ] (ع مص ) باهم وابخشیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || میان خود بخش کردن مال را.(منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). مال بخش کردن . (آنندراج ). گرفتن هریک قسمت خود را از مال . (از اقرب الموارد) : چون قصابی ذبیحه بکشتی فقرا را بر تقاسم
تقسملغتنامه دهخداتقسم . [ ت َ ق َس ْ س ُ ] (ع مص ) پراکنده شدن و پراکنده کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)، یقال : تقسمهم الدهر فتقسموا؛ ای فرقهم فتفرقوا. (لازم و متعدی است ). (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). || پریشان
تقسیملغتنامه دهخداتقسیم . [ ت َ ] (ع مص ) وابخشیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). || بخش کردن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (دهار) (غیاث اللغات ).بخش بخش کردن (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).قسمت کردن . بخش کردن قسمت کردن مال را میان شریکان و معین کردن نصیب هریک . (از اقرب ال
تقصملغتنامه دهخداتقصم . [ ت َ ق َص ْ ص ُ ](ع مص ) شکسته شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). انقصام . (اقرب الموارد).
تقسيمدیکشنری عربی به فارسیبخش کردن , تقسيم کردن , تخصيص دادن , تسهيم , تقسيم , تقسيم پولي بين اشخاص ذي نفع , پخش کردن , جداکردن , اب پخشان , تيغه , ديواره , وسيله يا اسباب تفکيک , حد فاصل , اپارتمان , تقسيم به بخش هاي جزء کردن , تفکيک کردن , جدا کردن
متقاسملغتنامه دهخدامتقاسم . [ م ُ ت َ س ِ ] (ع ص ) به هم سوگند خورنده . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). هم وثاق و هم عهد و هم سوگند. (ناظم الاطباء). || میان خود بخش کننده مال را. (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). مشغول به بخش کردن مال در میان همدیگر. (ناظم الاطباء). و
وابخشیدنلغتنامه دهخداوابخشیدن . [ ب َ دَ ] (مص مرکب ) تقسیم . (مصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). تقاسم . (منتهی الارب ). توزع . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار). قسم . (تاج المصادر بیهقی ). قسمت کردن . (مجمل اللغه ). تقسیم کردن . مقاسمه . تفلیج . فلج . (تاج المصادر بیهقی ): توزیع؛ وابخشیدن چیزی میان
بخشیدنلغتنامه دهخدابخشیدن . [ ب َ دَ ] (مص ) عطا کردن . دادن . بذل و هبه کردن . (ناظم الاطباء). دادن . اعطاء. (شرفنامه ٔ منیری ). امتیاح .وهب . هبة. دسع. دسیعة. ایجاء. شکد. تشکید. اعشاء. انطاء. (منتهی الارب ). عطاء. عطا کردن . بذل . دادن بی عوض . موهبت . جود. نداوت . (یادداشت مؤلف ) <span clas
ابیوردیلغتنامه دهخداابیوردی . [ اَ وَ ] (اِخ ) محمدبن احمد الأبیوردی الکوفنی و کوفن یکی از قراء ابیورد است و یاقوت گوید: ابوالمظفر محمدبن ابی العباس احمدبن محمد ابی العباس احمدبن اسحاق بن ابی العباس محمد الامام بن اسحاق بن الحسن ابی الفتیان بن ابی مرفوعه منصوربن معاویةالأصغربن محمدبن ابی العبا
متقاسملغتنامه دهخدامتقاسم . [ م ُ ت َ س ِ ] (ع ص ) به هم سوگند خورنده . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). هم وثاق و هم عهد و هم سوگند. (ناظم الاطباء). || میان خود بخش کننده مال را. (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). مشغول به بخش کردن مال در میان همدیگر. (ناظم الاطباء). و