تمایز پاسخresponse differentiationواژههای مصوب فرهنگستانتوانایی اندامگان در یادگیری ارائۀ پاسخهای متفاوت به چند محرک مشابه
تمازلغتنامه دهخداتماز. [ ت َ ز ز ] (ع مص ) دور شدن نیت : تمازت به النیة. (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
تماظلغتنامه دهخداتماظ. [ ت َ ظظ ] (ع مص ) بهم بدی و پیکار نمودن . || گزیدن یکدیگر را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
تمایزلغتنامه دهخداتمایز. [ ت َ ی ُ ] (ع مص ) تفرق . (اقرب الموارد). جداکردن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
تمایزلغتنامه دهخداتمایز. [ ت َ ی ُ ] (ع مص ) تفرق . (اقرب الموارد). جداکردن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
تمایزدیکشنری فارسی به انگلیسیdifference, differentiation, disparity, distinction, distinctiveness, distinguishable
تمایزفرهنگ مترادف و متضاد۱. اختلاف، تباینتفاوت، فرق ≠ تماثل ۲. وجه ممیزه، شاخصه ۳. جدا کردن ۴. جدا بودن، تفاوت داشتن
متمایزلغتنامه دهخدامتمایز. [ م ُ ت َ ی ِ ] (ع ص ) (از «م ی ز») جدا شده . باز شناخته از. آن که از دیگران مشخص و ممتاز و جدا باشد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).- متمایز شدن ؛ جدا شدن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
تمایزلغتنامه دهخداتمایز. [ ت َ ی ُ ] (ع مص ) تفرق . (اقرب الموارد). جداکردن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).