خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رفتار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
رفتار
/raftār/
معنی
۱. واکنشهای انسان یا حیوان به محرکهای خارجی؛ طرز عمل.
۲. [قدیمی] رفتن.
۳. [قدیمی] خرامیدن؛ با ناز راه رفتن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. اقدام، حرکت، سلوک، سیره، صفت، عمل، فعل، کردار، کنش
۲. روش، سبک، سلوک، روال، سیر، طریقه، مشی، هنجار
فعل
بن گذشته: رفتار کرد
بن حال: رفتار کن
دیکشنری
act, actions, behavior, behaviour, comportment, conduct, dealing, demeanor, deportment, manner, treatment, way
-
جستوجوی دقیق
-
رفتار
واژگان مترادف و متضاد
۱. اقدام، حرکت، سلوک، سیره، صفت، عمل، فعل، کردار، کنش ۲. روش، سبک، سلوک، روال، سیر، طریقه، مشی، هنجار
-
behaviour
رفتار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] همۀ کنشها و واکنشهای یک اندامگان در پاسخ به محرکهای خارجی و داخلی
-
رفتار
لغتنامه دهخدا
رفتار. [ رَ ] (اِمص ) سلوک . (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). حاصل بالمصدر رفتن . و مستانه ، شتاب آلود از صفات ، و موج از تشبیهات اوست و با لفظکردن مستعمل . (آنندراج ). معاملت . معامله . سلوک : خوش رفتاری ؛ حسن سلوک . (یادداشت مؤلف ) : غالباً نشا...
-
رفتار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) raftār ۱. واکنشهای انسان یا حیوان به محرکهای خارجی؛ طرز عمل.۲. [قدیمی] رفتن.۳. [قدیمی] خرامیدن؛ با ناز راه رفتن.
-
رفتار
فرهنگ فارسی معین
(رَ) (اِمص .) 1 - روش . 2 - طرز حرکت ، سلوک .
-
رفتار
دیکشنری فارسی به انگلیسی
act, actions, behavior, behaviour, comportment, conduct, dealing, demeanor, deportment, manner, treatment, way
-
رفتار
دیکشنری فارسی به عربی
اسلوب , بادرة , تصرف , سلوک , صلة , ماثرة , معالجة
-
واژههای مشابه
-
رفتار خلاقانه
مدیریت
creative behavior
-
رفتار شهروندي
مدیریت
Citizenship Behavior
-
رفتار - درمان
مهندسی شیمی
Treat
-
رفتار پيکسلي
مهندسی کامپیوتر
pixel behavior
-
رفتار شهروندي سازماني
مدیریت
organizational citizenship behavior
-
رفتار – توزيع کردن
مهندسی شیمی
Dealing
-
خرامان رفتار
لغتنامه دهخدا
خرامان رفتار. [ خ ِ رَ ] (اِ مرکب ) رفتنی با ناز و تبختر. رفتنی ازروی خرامندگی : جواظ؛ خرامان رفتار. (منتهی الارب ).