تهککلغتنامه دهخداتهکک . [ ت َ هََ ک ْک ُ ] (ع مص ) فروهشته شدن بندهای زن . || کلان گردیدن پستان زن چون به زادن نزدیک گردد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
تحقیقلغتنامه دهخداتحقیق . [ ت َ ] (ع مص ) حقیقت کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). || درست کردن . (دهار).درست و راست کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || رسیدگی و وارسی کردن . (ناظم الاطباء). به کنه مطلب رسیدن و واقع چیزی را بدست آوردن .(فرهنگ نظام ). || بدانستن . (تاج المصاد
تحکیکلغتنامه دهخداتحکیک . [ ت َ ] (ع مص ) نیک بخاریدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). نیک خاریدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
تحققلغتنامه دهخداتحقق . [ ت َ ح َق ْ ق ُ ] (ع مص ) درست شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (دهار) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). صحیح و درست شدن خبر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). درست و ثابت شدن خبر. (اقرب الموارد) (قطر المحیط). || درست بدانستن . (تاج المصادر بیهقی ). درست
تحککلغتنامه دهخداتحکک . [ ت َ ح َک ْ ک ُ ] (ع مص ) تحکک به چیزی ؛ وادوسیدن . و به «با» متعدی شود. (تاج المصادر بیهقی ). با کسی واکاویدن . (زوزنی ). کاویدن . تمرس . (منتهی الارب ). کاویدن . (ناظم الاطباء). || پیش آمدن کسی را به بدی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تعرض به شر. (اقرب الموارد) (ق
تحقيقدیکشنری عربی به فارسیواقعيت دادن , بصورت مسلم دراوردن , استنطاق , بازجويي , رسيدگي , جستار , تحقيق , خبر گيري , پرسش , سلوال , استعلا م
متهککلغتنامه دهخدامتهکک . [ م ُ ت َ هََ ک ْ ک ِ ] (ع ص ) زنی که چون به زادن نزدیک گردد بندهای او فروهشته شود و پستان او کلان . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (ازاقرب الموارد) . و رجوع به تهکک و ماده ٔ بعد شود.
پستانلغتنامه دهخداپستان . [ پ ِ ] (اِ) دو غده ٔ بزرگ بر سینه ٔ آدمی که نزد زنها بزرگتر است و از آن شیر برای بچه می تراود. غده های برآمده بر شکم حیوانات که از آن شیر بیرون می آید. عضوی از حیوان ماده که شیر دهد «پستانها دو عضو غددیند مخصوص بترشح شیر که در قدام و وسط صدر مابین ضلع سیم و هفتم در ق
متهککلغتنامه دهخدامتهکک . [ م ُ ت َ هََ ک ْ ک ِ ] (ع ص ) زنی که چون به زادن نزدیک گردد بندهای او فروهشته شود و پستان او کلان . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (ازاقرب الموارد) . و رجوع به تهکک و ماده ٔ بعد شود.