توجرهلغتنامه دهخداتوجره . [ ] (اِ) به لغت مغربی ، بقلةالاوجاع است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). رجوع به توجدة شود.
تاجرةلغتنامه دهخداتاجرة. [ ج َ رَ ] (اِخ ) شهرکی است بمغرب از ناحیت هنین در سواحل تلمسان ، و آن مولد عبدالمؤمن بن علی صاحب مغربست . (معجم البلدان ). رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود.
تاجرةلغتنامه دهخداتاجرة. [ ج ِ رَ ] (ع ص ، اِ) مؤنث تاجر. (اقرب الموارد). || ناقه ٔ خریدار گیر، ضد کاسد. (منتهی الارب ). اسب نجیب . (منتهی الارب ).
تاجریلغتنامه دهخداتاجری . (اِخ ) ابوعبداﷲ محمدبن ابراهیم وزیر خوارزم . در یتیمةالدهر چ دمشق ج 4 ص 156 اشعاری از وی نقل شده است .
توجدةلغتنامه دهخداتوجدة. [ ج ِ دَ ] (ع اِ) بقلةالاوجاع . آذان الجدی . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). در مغرب بقلةالاوجاع است و این کلمه را در بعضی از بادیه های عرب نشین افریقا شنیده ام و آن اسم نباتی است . (از دزی ج 1 ص 154). رجوع