تورپلغتنامه دهخداتورپ . (اِخ ) دهی از دهستان رودقات است که در بخش مرکزی شهرستان مرند واقع است و 848 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
ثورTaurus, Tau, Bullواژههای مصوب فرهنگستانیکی از صورتهای فلکی منطقهالبروج که به شکل گاو تصور میشود
سوخت تایریtire-derived fuelواژههای مصوب فرهنگستاننوعی سوخت که از خرد کردن تایرهای فرسوده به دست میآید
برج خنککن ترwet cooling tower, evaporative cooling towerواژههای مصوب فرهنگستانبرجی که آب را با ریزافشانی و تبخیر براثر تماس مستقیم با جریان هوا خنک میکند
تایرtyre/ tireواژههای مصوب فرهنگستانقطعهای لاستیکی که بر روی چرخ وسیلۀ نقلیه سوار میشود بهنحویکه با سطح زمین همواره در تماس است و با کاستن از شدت ضربات ناشی از عوارض جاده و تحمل بار واردشده، حرکت چرخ و جابهجایی وسیلۀ نقلیه را بسیار آسان میکند
رَسَن تایرtire cordواژههای مصوب فرهنگستانرسنی از مواد بسپاری یا معدنی که از تاباندن تکرشتهها یا تکرشتههای چندلا یا نخ شکل میگیرد و برای تقویت تایر به کار میرود
تورپنلغتنامه دهخداتورپن . [پ َ ] (اِخ ) شیمی دان و مخترع فرانسوی (1848-1927 م .). وی «می لی نیت » را که ماده ٔ قابل انفجار بسیار قوی است کشف کرد. (از لاروس ).
تورپیللغتنامه دهخداتورپیل . [ ت ُ ] (فرانسوی ، اِ) سلاحی که برای غرق کردن کشتی های دشمن بکار رود. اژدر. (فرهنگ فارسی معین ). فرهنگستان ایران بجای این کلمه ، «اژدر» را انتخاب کرده است . رجوع به اژدر و اژدرانداز و واژه های نو فرهنگستان ایران ص 4 شود.
تورپنلغتنامه دهخداتورپن . [پ َ ] (اِخ ) شیمی دان و مخترع فرانسوی (1848-1927 م .). وی «می لی نیت » را که ماده ٔ قابل انفجار بسیار قوی است کشف کرد. (از لاروس ).
تورپیللغتنامه دهخداتورپیل . [ ت ُ ] (فرانسوی ، اِ) سلاحی که برای غرق کردن کشتی های دشمن بکار رود. اژدر. (فرهنگ فارسی معین ). فرهنگستان ایران بجای این کلمه ، «اژدر» را انتخاب کرده است . رجوع به اژدر و اژدرانداز و واژه های نو فرهنگستان ایران ص 4 شود.
ناتورپلغتنامه دهخداناتورپ . [ت ُ] (اِخ ) پول . فیلسوف آلمانی که به سال 1854 در شهردوسلدورف بدنیا آمده و در سال 1915 از دنیا رفته است . وی یکی از فیلسوفان و هواداران نئوکانتیسم است .