توفدلغتنامه دهخداتوفد. [ ت َ وَف ْ ف ُ ] (ع مص ) برآمدن بر چیزی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || بر یکدیگر پیشی گرفتن پرنده و شتر. (از اقرب الموارد).
توفیدلغتنامه دهخداتوفید. [ ت َ ] (ع مص ) وفد فرستادن . (تاج المصادر بیهقی ). فرستادن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به وفد شود.
تفایدلغتنامه دهخداتفاید. [ ت َ ی ُ ] (ع مص ) یکدیگر را فایده دادن . یقال : هما یتفایدان بالمال ؛ ای یفید کل صاحبه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ). بهره رسانیدن قوم بیکدیگر و تفاود استعمال نکنند. (از اقرب الموارد). رجوع به تفاود شود.
تفاددیکشنری عربی به فارسیبرگرداندن , گردانيدن , دفع کردن , گذراندن , بيزار کردن , بيگانه کردن , منحرف کردن
تفؤدلغتنامه دهخداتفؤد. [ ت َ ف َءْ ءُ ] (ع مص ) سوخته شدن و افروخته گردیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تحرق و توقد آتش . (از اقرب الموارد).
توفةلغتنامه دهخداتوفة. [ ت َ ف َ ] (ع اِ) لغزش و خطا. یقال : طلب علی توفة.ج ، توفات . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
متوفاتلغتنامه دهخدامتوفات . [ م ُ ت َ وَف ْ فا ] (ع ص ) تأنیث متوفی . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به متوفی شود.