توفان سختviolent storm, storm 2, storm windواژههای مصوب فرهنگستانبادی با سرعت 56 تا 63 گره در مقیاس باد بوفورت متـ . عدد بوفورت 11 Beaufort number 11
تئوفانلغتنامه دهخداتئوفان . [ ت ِ ءُ ] (اِخ ) مورخ بیزانسی (750-817 م .) است . وی به تبعیت از عقاید «لئون ارمنی » دست بمبارزه ٔ شدیدی علیه «ایکونوکلاست ها» زد و تبعید شد و بسال 817 در «ساموثراس
تئوفانلغتنامه دهخداتئوفان . [ ت ِ ءُ ] (اِخ ) تاریخ نویس و شاعر یونانی است که در قرن اول قبل از میلاد مسیح در «می تی لن » بدنیا آمد و به ایتالیا رفت و بخدمت «پومپه » پیوست و در تمام سفرها با وی همراه بود. پومپه بخاطر تئوفان ، آزادی «می تی لن » را تحصیل کرد. وی تاریخی از جنگهای رومیان که بسرداری
توفانلغتنامه دهخداتوفان . (اِ) شور و غوغا و فریاد و صدا و غلغله ای که از ازدحام مردم و یا جانوران درافتد و غرش و خروش دریا وتندباد و باد شدید و طوفان . (ناظم الاطباء). بعضی طوفان را معرب توفان دانسته اند که در قاموس گفته باران سخت و آب که از زمین برآید و هر چیز که غالب و سیارباشد و همه را فروگ
توفانلغتنامه دهخداتوفان . (اِخ ) (... غاصب ) پنجمین از امرای برار پس از برهان عمادشاهی . مدت حکومت از سال 970 تا 976 هَ . ق . بوده است . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به تاریخ طبقات سلاطین اسلام شود.
توفانلغتنامه دهخداتوفان . (اِخ ) دوست وامق بود که با او بگریخت . (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 399) (از برهان ) (اوبهی ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) : یکی دوستش بود توفان به نام بسی آزموده به ناکام و کام .عنصری
اعصاردیکشنری عربی به فارسیطوفان موسمي , بادتند وشديد , گردباد , تندباد , طوفان , اجتماع , توفان سخت درياي چين
توفانلغتنامه دهخداتوفان . (اِ) شور و غوغا و فریاد و صدا و غلغله ای که از ازدحام مردم و یا جانوران درافتد و غرش و خروش دریا وتندباد و باد شدید و طوفان . (ناظم الاطباء). بعضی طوفان را معرب توفان دانسته اند که در قاموس گفته باران سخت و آب که از زمین برآید و هر چیز که غالب و سیارباشد و همه را فروگ
توفانلغتنامه دهخداتوفان . (اِخ ) (... غاصب ) پنجمین از امرای برار پس از برهان عمادشاهی . مدت حکومت از سال 970 تا 976 هَ . ق . بوده است . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به تاریخ طبقات سلاطین اسلام شود.
توفانلغتنامه دهخداتوفان . (اِخ ) دوست وامق بود که با او بگریخت . (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 399) (از برهان ) (اوبهی ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) : یکی دوستش بود توفان به نام بسی آزموده به ناکام و کام .عنصری
توفانلغتنامه دهخداتوفان . (اِ) شور و غوغا و فریاد و صدا و غلغله ای که از ازدحام مردم و یا جانوران درافتد و غرش و خروش دریا وتندباد و باد شدید و طوفان . (ناظم الاطباء). بعضی طوفان را معرب توفان دانسته اند که در قاموس گفته باران سخت و آب که از زمین برآید و هر چیز که غالب و سیارباشد و همه را فروگ
توفانلغتنامه دهخداتوفان . (اِخ ) (... غاصب ) پنجمین از امرای برار پس از برهان عمادشاهی . مدت حکومت از سال 970 تا 976 هَ . ق . بوده است . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به تاریخ طبقات سلاطین اسلام شود.
توفانلغتنامه دهخداتوفان . (اِخ ) دوست وامق بود که با او بگریخت . (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 399) (از برهان ) (اوبهی ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) : یکی دوستش بود توفان به نام بسی آزموده به ناکام و کام .عنصری