توفیر کردنلغتنامه دهخداتوفیر کردن . [ ت َ / تُو ک َ دَ ] (مص مرکب ) دخل کردن . نفع بردن . سود بردن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : گر بدانم که وصال تو بدین دست دهددین و دل را همه دربازم و توفیر کنم . حافظ (از یادد
توفیر کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. تفاوت کردن، متفاوت بودن، فرق داشتن ۲. افزودن ۳. فایده بردن، سود بردن
توپفرلغتنامه دهخداتوپفر. [ تُپ ْ ف ِ ] (اِخ ) رودلف . داستان نویس و طراح سویسی که در سال 1799 م . در ژنو متولد شد و در سال 1846 درگذشت . آثاراو مشحون از ظرافت و لطف است . (از لاروس ). و رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود.
توفرلغتنامه دهخداتوفر. [ ت َ وَف ْ ف ُ ] (ع مص ) حق کسی یا حق چیزی تمام بدادن . (تاج المصادر بیهقی ) (از زوزنی ). نگاه داشتن حرمت کسی را: توفر علیه . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) : کار او به جمعیت لشکر و توفر آلت و عدت به نظام رسید. (تر
توفیرلغتنامه دهخداتوفیر. [ ت َ ] (ع مص ) دشنام نادادن . یقال : وفر عرضه له . || بسیار بریدن جامه را. || افزودن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). بسیار کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (دهار). بسیار گردانیدن و تمام کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بسیار و بی نقص و تکمی
توفیرلغتنامه دهخداتوفیر. [ ت َ ] (ع مص ) دشنام نادادن . یقال : وفر عرضه له . || بسیار بریدن جامه را. || افزودن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). بسیار کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (دهار). بسیار گردانیدن و تمام کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بسیار و بی نقص و تکمی
تفاوتفرهنگ مترادف و متضاد۱. اختلاف، افتراق، امتیاز، تباین، توفیر، فرق، مبانیت، مغایرت ۲. تفاضل ≠ تماثل
توفیرلغتنامه دهخداتوفیر. [ ت َ ] (ع مص ) دشنام نادادن . یقال : وفر عرضه له . || بسیار بریدن جامه را. || افزودن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). بسیار کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (دهار). بسیار گردانیدن و تمام کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بسیار و بی نقص و تکمی
توفیرفرهنگ فارسی عمید۱. صرفهجویی.۲. (اسم) تفاوت.۳. افزونی؛ زیادتی؛ افزایش.۴. زیاد کردن؛ افزودن.۵. [قدیمی] زیاد کردن مال.۶. [قدیمی] سود؛ فایده.۷. [قدیمی] حق کسی را تماموکمال دادن.۸. [قدیمی] تمام کردن.
توفیرفرهنگ فارسی معین(تُ) [ ع . ] (مص م .) 1 - زیاد کردن . 2 - حق کسی را تمام دادن . 3 - فرق داشتن ، تفاوت . 4 - اندوختن مال .
توفیرفرهنگ مترادف و متضاد۱. افزوده شدن ۲. اختلاف، افتراق، امتیاز، تباین، تفاوت، فرق، مبانیت، مغایرت ≠ کاهش یافتن، کاستن ۳. اضافه درآمد، سود، منفعت ۴. مالاندوزی
توفیرلغتنامه دهخداتوفیر. [ ت َ ] (ع مص ) دشنام نادادن . یقال : وفر عرضه له . || بسیار بریدن جامه را. || افزودن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). بسیار کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (دهار). بسیار گردانیدن و تمام کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بسیار و بی نقص و تکمی
توفیرفرهنگ فارسی عمید۱. صرفهجویی.۲. (اسم) تفاوت.۳. افزونی؛ زیادتی؛ افزایش.۴. زیاد کردن؛ افزودن.۵. [قدیمی] زیاد کردن مال.۶. [قدیمی] سود؛ فایده.۷. [قدیمی] حق کسی را تماموکمال دادن.۸. [قدیمی] تمام کردن.
توفیرفرهنگ فارسی معین(تُ) [ ع . ] (مص م .) 1 - زیاد کردن . 2 - حق کسی را تمام دادن . 3 - فرق داشتن ، تفاوت . 4 - اندوختن مال .
توفیرفرهنگ مترادف و متضاد۱. افزوده شدن ۲. اختلاف، افتراق، امتیاز، تباین، تفاوت، فرق، مبانیت، مغایرت ≠ کاهش یافتن، کاستن ۳. اضافه درآمد، سود، منفعت ۴. مالاندوزی