تَفکافتpyrolysisواژههای مصوب فرهنگستانتبدیل مواد آلی به گاز و مایع و زغال با حرارت دادن در محیط بدون اکسیژن
طیفسنجی جِرمی تَفکافتیpyrolysis mass spectrometryواژههای مصوب فرهنگستانتخریب گرمایی واپایششدۀ نمونهها که به تشکیل قطعات کوچکی که با طیفسنجی جِرمی قابلتجزیه هستند میانجامد
طیفسنج جِرمی زمانپروازیtime-of-flight mass spectrometer, TOF 2واژههای مصوب فرهنگستاننوعی طیفسنج جِرمی که در آن یونها برمبنای سرعتهایشان بدون اعمال هرگونه نیروی بیرونی جدا میشوند
کافتلغتنامه دهخداکافت . (مص مرخم ) کافتن . شکافتن : سپاهی که دارد سر از شه دریغبباید همی کافت آن سر به تیغ.رودکی (ص 1168).
کافتلغتنامه دهخداکافت . [ف ِ ] (اِخ ) سمجی است جای باش دزدان که در آنجا متاع خود را نگاه میدارند و فراهم آرند. (منتهی الارب ).
طیفسنجی جِرمی تَفکافتیpyrolysis mass spectrometryواژههای مصوب فرهنگستانتخریب گرمایی واپایششدۀ نمونهها که به تشکیل قطعات کوچکی که با طیفسنجی جِرمی قابلتجزیه هستند میانجامد
تَفبسپارpyropolymerواژههای مصوب فرهنگستانبسپاری که از تَفکافت یک بسپار پیشماده (precursor) حاصل میشود