لغتنامه دهخدا
مرت . [م َ ] (ص ) زنده . مقابل مرده . (برهان قاطع) (انجمن آرا). || آشفته . پریشان . پراکنده . (ناظم الاطباء). مرادف ترت است و ترت و مرت یعنی پرت و پلا. پریشان و پراکنده : زین یکی ناصر عباداﷲ خلقی ترت و مرت زآن دگر حافظ بلاد اﷲ جهانی تار و مار.<