سوخت تایریtire-derived fuelواژههای مصوب فرهنگستاننوعی سوخت که از خرد کردن تایرهای فرسوده به دست میآید
تارهتارهشدگیwhiskering, zinc whiskeringواژههای مصوب فرهنگستانرشد آهسته و بسیار نازک فلز به حالت تاریشکل بر روی سطوح فلزی خاص که تحت تنش داخلی ناشی از آبکاری در دمای پایین یا در نتیجۀ تأثیر محلولهای برّاقکننده ایجاد شدهاند؛ این رشد موجب کاهش تنش داخلی و نیز ایجاد اتصال کوتاه الکتریکی در هنگام عبور جریان الکتریسته میشود
تارحلغتنامه دهخداتارح . [ رَ] (اِخ ) بمعنی تنبل . (قاموس کتاب مقدس ). ابن ماخور از اجداد حضرت رسول علیه السلام . (انساب سمعانی ص 4 پ ). در تورات این نام به آزر پدر حضرت ابراهیم اطلاق شده است . (قاموس الاعلام ترکی ). پدر ابراهیم خلیل علیه السلام . (منتهی الارب
تارژهلغتنامه دهخداتارژه . [ ژِ ] (اِخ ) گی - ژان - باتیست . رجل سیاسی فرانسه . وی در سال 1733 م . در پاریس متولد شد و به سال 1807 م . در «مولیر» درگذشت . وی در سال 1752 م . از پاریس به نمایندگ
ثایرةلغتنامه دهخداثایرة. [ ی ِ رَ ] (ع ص ، اِ) تأنیث ثایر. || هیجان : امیر سیف الدوله بعد از سکون ثایره ٔ جنگ و خمود نایره ٔ حرب او را امان داد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 159).
ضمانلغتنامه دهخداضمان . [ ض َ ] (ع مص ) کفیل شدن . (منتخب اللغات ). در عهده شدن . ضامنی . (غیاث ). ضمانت . پایندانی . (مهذب الاسماء). عهدان . عُهیدی . (منتهی الارب ). پذیرفتاری . (دهار). پذرفتاری . پذیرفتن . (منتخب اللغات ).پذرفتن چیزی را. (منتهی الارب ). پذیرفتکاری کردن . (زوزنی ) (تاج المصا