پردیس جادهکنار،پارک جادهکنارroadside parkواژههای مصوب فرهنگستانپردیسی در کنار جاده، غالباً در فضایی روستایی، برای استراحت و تفریح گردشگران و مسافران
جودةلغتنامه دهخداجودة. [ ج َ دَ] (ع مص ) جَیِّد کردن . کار نیک کردن . || چیزی جید آوردن . || نیکو گفتن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || تندرو گردیدن و رائع گشتن اسب . (اقرب الموارد). || یک بار تشنه شدن . || (اِ) پینکی . (منتهی الارب ).
ازیرلغتنامه دهخداازیر. [ ؟زْ زی ] (اِخ ) نام یکی از دوازده پسر یعقوب : ز زلفا دو فرزند چون شیر بودیکی جادیه ، دیگر ازیر بود.شمسی (یوسف و زلیخا).
جادیةلغتنامه دهخداجادیة. [ ی َ ] (اِخ ) نام قریه ای است از توابع بلقا در زمین شام . (مراصد الاطلاع ) (معجم البلدان ). و زعفران در آنجا روید. و جادی بمعنای زعفران نسبت بدو دارد. (مهذب الاسماء).
جادیلغتنامه دهخداجادی . [ دی ی ] (ع اِ) زعفران . (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء) (برهان ) (آنندراج ) (تذکره ٔ ضریر انطاکی ). و صاحب مهذب الاسماء آرد: جادی ؛ زعفران و آن منسوب به جادیه است که نام قریه ای است به شام که در آن زعفران روید. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || می . (منتهی الارب ) (حاشی
اسباطلغتنامه دهخدااسباط. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ سِبط. پسران پسر و پسران دختر. (غیاث ). فرزندان فرزند. || امم . || گروه ها از یهود.- اسباط بنی اسرائیل ؛ قبایل آن . (منتهی الارب ). فرزندان یعقوب پیغمبر علیه السلام . (مهذب الاسماء). امت موسی (ع ) زیرا که امت او اولاد دوازد
سجادیهلغتنامه دهخداسجادیه . [ س َج ْ جا دی ی َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان میان جام بخش تربت جام شهرستان مشهد واقع در 3 هزارگزی باختری تربت جام و هزارگزی باختر شوسه ٔ عمومی مشهد به تربت جام . هوای آن معتدل و دارای 66 تن سکنه است
صحیفه ٔ سجادیهلغتنامه دهخداصحیفه ٔ سجادیه . [ ص َ ف َ / ف ِ ی ِ س َج ْ جا دی ی َ / ی ِ ] (اِخ )نام کتابی است مشتمل بر ادعیه ٔ مأثوره از امام سجاد علی بن الحسین علیه السلام و بر آن شروحی نوشته اند.