لغتنامه دهخدا
جبذ. [ ج َ ] (ع مص ) کشیدن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ) (تاج المصادر زوزنی ) (ناظم الاطباء). جَذب . (اقرب الموارد). و فی الحدیث «جبذنی من خلفی ». (اقرب الموارد). هیچیک از دو کلمه ٔ جبذ و جذب اصل ازبرای دیگری نیست ، زیرا هر دو بطور کامل صرف میشود ولی ممکن است هرک