خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جبر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
جبر
/jabr/
معنی
۱. بهزور به کاری واداشتن.
۲. (ریاضی) بخش گسترده و مهمی در علوم ریاضی که در آن حروف و علامات بهجای اعداد بهکار میرود و در حساب فرمولهای ساده و آسان بهدست میدهد. با به کار بردن حروف و علامات بسیاری از مجهولات را استخراج میکنند، و مجهولات عددیه را با زیاد و کم کردن اعداد در مبادی مطلوب بهدست میآورند.
۳. (اسم) [مقابلِ اختیار و تفویض] (فلسفه) =اختیار
۴. [قدیمی] بستن استخوان شکسته و ترمیم آن.
۵. [قدیمی، مجاز] بهبود بخشیدن؛ اصلاح: ◻︎ به روزگاری سلامت شکستگان دریاب / که جبر خاطر مسکین بلا بگرداند (سعدی: ۹۳).
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. ضرورت
۲. اجبار، زور، ستم، ظلم، عنف، فشار، قهر
۳. ریاضی ≠ اختیار، تفویض
دیکشنری
algebra, constraint, necessity
-
جستوجوی دقیق
-
جبر
لغتنامه دهخدا
جبر. [ ] (اِخ ) ابن انس ، از طائفه ٔ بنی زریق است . طبرانی او را از صحابه میداند که با علی (ع ) در صفین بودند و گفته است وی از کسانی است که در بدر حاضر بود. ولی دیگران او را از اصحاب بدر نمیدانند. ابوموسی گوید: که نام وی جزء بن انس است لیکن صحیح نیست...
-
جبر
لغتنامه دهخدا
جبر. [ ] (اِخ ) ابن جبربن محمدبن جبربن هشام قرطبی مالکی . وی بسال 615 هَ .ق . درگذشت . او راست : مطالع الانوار و مسالک الابرار فی فضائل الصلاة علی النبی المختار، (از اسماءالمؤلفین ص 249).
-
جبر
لغتنامه دهخدا
جبر. [ ] (اِخ ) ابن زید. وی پدر ابی عبس است . گفته اند که او صحابی است و روایاتی دارد لیکن درست نیست بلکه ابوعبس پسر او از صحابه است و روایاتی دارد. (از الاصابةفی تمییزالصحابة).
-
جبر
لغتنامه دهخدا
جبر. [ ] (اِخ ) ابن عبداﷲالقبطی . مولی بنی غفار و گویند: مولی ابوبصرة غفاری است . ابن یونس از حسن بن علی بن خلف بن قدید حکایت کند که این شخص رسول مقوقس بود که در ماریه بخدمت رسول (ص ) رسید. حسن گوید: بعض فرزندان او را در مصر دیده ام . وی بنقل هانی بن...
-
جبر
لغتنامه دهخدا
جبر. [ ] (اِخ ) ابن عتیک بن قیس بن هیشةبن الحارث . صحابی است . رجوع به جابربن عتیک بن قیس ... در همین لغت نامه والاصابة شود.
-
جبر
لغتنامه دهخدا
جبر. [ ] (اِخ ) ابن علی بن عیسی بن الفرج بن صالح مکنی به ابوالبرکات و ملقب به الربعی الزهری . وی یکی از ادیبان فصیح و بلیغ بود. محمدبن عبدالملک همدانی گوید: او در بغداد از وزیران نیابت میکرد و در نویسندگی دست توانائی داشت . او در جوانی دیوانه شد و خو...
-
جبر
لغتنامه دهخدا
جبر. [ ] (اِخ ) ابن القاسم . از وزراء فاطمیین است و در شوال سال سیصد و هفتاد و سه این سمت را داشته است . (از معجم الانساب زامباور ج 1 ص 145).
-
جبر
لغتنامه دهخدا
جبر. [ ] (اِخ ) دهی از دهستان بلوک شرقی بخش مرکزی شهرستان دزفول است . این ده در پانزده هزارگزی جنوب دزفول و پانزده هزارگزی جنوب راه شوسه ٔ شوش بدزفول واقع شده و محلی است دشت و گرمسیر و مالاریایی و صد تن سکنه دارد و آب آنجا از رودخانه ٔ دز تأمین میشو...
-
جبر
لغتنامه دهخدا
جبر. [ ] (اِخ ) ضومط... اهل قریه ٔ برج صافیه (شمال طرابلس شام ) است . وی استاد عربی در مدرسه ٔ امریکایی بیروت بود. او راست :1 - الخواطرالحسان فی المعانی والبیان ، که در 1896 م . در مطبعه ٔالهلال به چاپ رسیده است . 2-الخواطر الاعراب فی النحو والاعراب ...
-
جبر
لغتنامه دهخدا
جبر. [ ] (اِخ ) مولی بنی عبدالدار. واقدی گوید: وی یهودی بود در مکه وسوره ٔ یوسف را از حضرت رسول (ص ) استماع کرد و اسلام آورد و آنرا پنهان میداشت . ولی اربابان وی اطلاع یافتند و او را آزار کردند و هنگامی که رسول (ص ) مکه را فتح کرد از آزاری که دیده بو...
-
جبر
لغتنامه دهخدا
جبر. [ ] (اِخ ) یکی از سابقین اسلام و از کسانی است که در ابتداء ظهور این دین به پیغمبر (ص ) ایمان آورد. (از تاریخ اسلام فیاض چ 2 ص 68). ظاهراً همان شخص مذکور در کلمه ٔ پیش است .
-
جبر
لغتنامه دهخدا
جبر. [ ] (اِخ )ابن ابی عبیدة الثقفی . باوردی گوید: که وی با پدرش در «یوم الجسر» شهید شد. (از الاصابةفی تمییزالصحابة).
-
جبر
لغتنامه دهخدا
جبر. [ ] (اِخ ) مولی عامربن الحضرمی . رجوع به جبر مولی بنی عبدالدار در همین لغت نامه و رجوع به الاصابه شود.
-
جبر
لغتنامه دهخدا
جبر. [ ج َ ] (اِخ ) ابن نعیم بن مرةالحضرمی المصری . محدث است . از عطا و ابوزبیر روایت کند و اللیث وابن لهیعه از وی روایت کنند. دارقطنی گوید: وی در مصر بمنصب قضا و قصص رسید و یزیدبن حبیب گوید: در قضاة مصر فقیه تر از او کسی نیافتم . وی بسال 137 هَ .ق ....
-
جبر
لغتنامه دهخدا
جبر. [ ج َ ] (اِخ ) غلام بنی عبدالدار است . وی اسلام خود را پنهان میداشت . او بخدمت رسول (ص ) آمد و حضرت باندازه ٔ قیمتش باو پول داد تا خویشتن را از مولای خود خرید و آزاد گردید. (از امتاع الاسماع ج 1 ص 396).